|
لوگوی گوگل در سالروز تاسیس رژیم اسرائیل
Israel's Independence Day - (Israel)
پدر وپسری در کوه قدم می زدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد و به زمین افتاد و داد کشید: (( آآآآی ی ی))!! صدایی از دور دست آمد: ((آآآآی ی ی))!!! پسر با کنجکاوی فریاد زد: ((که هستی؟)) پاسخ شنید: ((که هستی؟)) پسر خشمگین شد و فریاد زد/span>>/>: ((ترسو!)) باز پاسخ شنید: ((ترسو!)) پسر با تعجب از پدر پرسید: ((چه خبر است؟)) پدر لبخندی زد و گفت: ((پسرم! توجه کن)) و بعد با صدای بلند فریاد زد: ((تو یک قهرمان هستی!)) صدا پاسخ داد: ((تو یک قهرمان هستی!)) پسر باز بیشتر تعجب کرد پدرش توضیح داد:((مردم می گویند این انعکاس کوه است ولی در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عیناً به تو جواب می دهد. اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب تو به وجود می آید و اگر دنبال موفقیت باشی، آن را حتماً بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی و هر گونه که به دنیا و آدم ها نگاه کنی، زندگی همان را به تو خواهد داد.))
راهبی کنار جاده نشسته بود و با چشمان بسته در حال تفکر بود.ناگهان تمرکزش با صدای گوش خراش یک جنگجوی سامورایی به هم خورد:
« پیرمرد، بهشت و جهنم را به من نشان بده!»راهب به سامورایی نگاهی کرد و لبخندی زد.سامورایی از این که می دید راهب بی توجه به شمشیرش فقط به او لبخند می زند، برآشفته شد، شمشیرش را بالا برد تا گردن راهب را بزند!راهب به آرامی گفت:« خشم تو نشانه ای از جهنم است.»سامورایی با این حرف آرام شد، نگاهی به چهره راهب انداخت و به او لبخند زد.آنگاه راهب گفت: « این هم نشانه بهشت!»