به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا ، هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم ، به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم
سفرت به خیر اما ، تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را...
از گورخرى پرسیدم:
تو سفیدى راهراه سیاه دارى، یا اینکه سیاهى راهراه سفید داری؟
گورخر به جاى جواب دادن پرسید:
تو خوبى فقط عادتهاى بد دارى، یا اینکه بدى و چند تا عادت خوب داری؟
ساکتى بعضى وقتها شلوغ میکنى، یا شیطونى بعضى وقتها ساکت میشی؟
ذاتاً خوشحالى بعضى روزها ناراحتى، یا ذاتاً افسردهاى بعضى روزها خوشحالی؟
لباسهات تمیزند فقط پیرهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟
و گورخر پرسید و پرسید و پرسید، و پرسید و پرسید و بعد رفت.
دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره راهراهاشون چیزى نمیپرسم..
سیلور اشتاین
ادامه مطلب ...